یک سینمای مدرن تهران در ۴۰سال پیش

816

نقاشیِ(کاریکاتور) «یک سینمای مدرن تهران در ۴۰سال پیش» انباشته است از جزییات قوم‌شناختی و فرهنگ‌شناختیِ تماشای فیلم در یک سینمای تابستانی تهران در اوایل دهۀ ۱۳۰۰شمسی. شبی است تاریک و پرستاره و هلال ماه در آسمان می‌درخشد.

 

تماشاگران در چهاربخش قرار دارند: در داخل سالن، چهارردیف اول مقابل پرده، ارزان‌تررین صندلی‌هاست که مردان در آن جا قرار گرفته‌اند؛ پنج ردیف بعدی، ردیف‌های مختلط است و زن‌ها در سمت راست نشسته‌اند؛ گران‌ترین صندلی‌ها در قسمت لژ در انتهای سالن قرار دارد که با حائلی از ردیف‌های جلویی جدا شده است؛ و سرانجام تماشاگران مجانی که دارند از روی بام‌های اطراف سالن از جلو و پشتِ پرده فیلم را تماشا می‌کنند.

 

در داخل این سالنِ روباز فعالیت‌های گوناگونی در جریان است: تماشاگران با یکدیگر و خطاب به پرده حرف می‌زنند، یک چوپان در ردیف سوم گوسفندش را به دستۀ صندلی‌اش بسته است، زنی کودکش را سرپا گرفته و یکی دارد روی چراغ خوراک‌پزی غذا می‌پزد. در ردیف روبه‌روی چراغ خوراک‌پزی زنی با روبنده دارد به مادر آن کودک می‌گوید:«قدسی جون بی‌زحمت وختی کار کاکل زری‌ات تموم میشه یک سری به دیگ من بزن».

 

صحنه دعوا سه‌ بار تکرار شده است: روی پرده با حضور چارلی چاپلین، در پوستر فیلم روی دیوار روبه‌رو در پس‌زمینه و میان دو تماشاگر در داخل سالن. مردی در ردیف سوم از کنار پرده سینی نوشابه در دست دارد. در ردیف پنجم، مردی که چیزی مانند کلاهخود به سردارد دیلماج است که با چوبدستی‌اش هم به پرده اشاره می‌کند و هم تماشاگران سرکش را سرجایشان می‌نشاند.

 

آپاراتچی در بالای لژ و درست پشت شعاع نور به طور محو دیده می‌شود. چند نوازنده پشت پرده نشسته‌اند و آهنگ می‌نوازند(و احتمالا جلوه‌های صوتی هم ایجاد می‌کنند) ظاهرا تماشاگران از دیدن این فیلم لذت می‌برند چون همگی لبخند به لب دارند.

( از کتاب تاریخ اجتماعی سینمای ایران، نوشته حمید نفیسی، ترجمه محمدشهبا، ص۲۰۴-۲۰۳)

این مطلب را به اشتراک بگذارید:

افزودن دیدگاه