ژولیوس سزار در رُم را میتوان از نخستین نمونهها یا سردَمداران پوپولیسم نام برد. سزار که یک سناتور بود علیه آراء سنا، قیامی مردمی بهراه انداخت و با رفراندم(همهپرسی) از مردم، خود را دیکتاتور رم خواند و به این ترتیب امپراتوری رم برای چند قرن احیا شد(سناتورهای رم بر اساس رایگیری از میان برگزیدگان انتخاب میشدند و نه عامهی مردم).
بهرغم اینکه بازگرداندن همشهریان رمی به اعتبار و صلابت سابقشان از مهمترین اهداف مطرحشده از طرف ژولیوس سزار بود، بردهداری در دوران امپراتوری رم تا پنج قرن رواج گستردهتری پیدا کرد! سالها بعد موسولینی در ایتالیا، خود را نمایندهی بیواسطهی مردم خواند و برای بازگرداندن عظمت امپراتوری رم یکبار دیگر – به نمایندگی از مردم ایتالیا – فاشیسم را پایهگذاری کرد.
برخلاف آنچه در تعریف اولیه و در بخش نخست از این مقاله آمده، پوپولیسم عبارتست از: «مراجعه به افکار عمومی و یا هدایت افکار عمومی برای همراهی با پوپولیستها جهت دور زدن قواعد حاکم بر بازی دموکراسی».
ولی در فرایند تبیین کاربرد پوپولیسم در استقرار مکتب نازیسم باید تامل بیشتری کرد. شکلگیری نازیسم در آلمانِ زخمخوردهی پس از جنگ جهانی اول، با هدف بازگرداندن استقلال و قدرت به آلمان علیه عهدنامه ورسای(حامل تعهدات آلمان پس از شکست در جنگ جهانی اول) و اِعمال فشار بر دشمنان و بیگانگان آغاز شد. قیام علیه سرمایهداران بزرگ(و نهایتا یهودیها) و سیاستمداران فاسد نیز در سازوکار حزب سوسیال – ملی آلمان قرار گرفت. بعدها همین واکنشهای شدید ضد سرمایهداری بر ضد مارکسیستها و درنهایت همهی نگاههای متفاوت بکار گرفتهشد و حزب سوسیال – ملی آلمان(نازی) با گسترش محبوبیت خود در میان طبقهی متوسطِ (خورده بورژوا به تعبیر مارکسیستها) از انتخابات ۱۹۲۸ که حدود ۱۲۰هزار رای به خود اختصاص داده بود، با یک رفراندم موفق در ۱۹۲۹ و با یکهتازی هیتلر در انتخابات ۱۹۳۰، بیش از ششمیلیون رای به خود اختصاص داد.
هیتلر بالاخره در ۱۹۳۳ با حکم هیندنبرگ(رئیسجمهور)، نخست وزیر آلمان شد ولی حزب نازی هنوز از اکثریت آراء برخوردار نبود. تا اینجا میبینیم هیتلر از ابزارهای بنیادین دموکراسی استفاده کرده، ولی بهتدریج از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳، هیتلر دموکراسی را برای رسیدن به اهداف خود و یا بهزعم او «ملت آلمان» کافی نیافت.
در ماه ژوئن ۱۹۳۵، هیتلر در نطقی در برابر هزاران هوادار سینهچاک(مردم) اعلام کرد:
“با وجودی که ممکن است اغراق به نظر برسد، به شما اعلام میکنم که جنبش نازی تا هزارسال دیگر ادامه خواهد یافت . . .! فراموش نکنید که ۱۵سال پیش چطور بعضی خندیدند وقتی من ادعا کردم روزی فرمانروای آلمان خواهم شد. امروز هم همانطور احمقانه میخندند وقتی من ادعا میکنم که در قدرت خواهم ماند!”
در اوایل آگست همان سال ۱۹۳۴ هیندنبرگ از دنیا رفت و درست ۱۷روز پس از مرگ او هیتلر اعلام همهپرسی عمومی کرد. در این رفراندم «مردم» با رای موافق به تلفیق اختیارات نخست وزیر و رئیس جمهور، هیتلر را به عنوان Führer یا leader یا پیشوا انتخاب کردند.
نتیجه آراء عمومی در آلمان شرقی بیشترین رایِ آری را بههمراه داشت و بیش از ۹۵درصد به پیشوایی هیتلر رای دادند. در این رایگیری حدود ۹۵درصد از رایدهندگان واجد شرایط، پای صندوقها رفتند و جمعا ۳۸میلیون آلمانی یعنی بیش از ۸۸درصد از کل آراء به نفع هیتلر بود. گوبلز(مسئول تبلیغات حزب) از نتیجه آرا بهشدت متاسف شد و معتقد بود که هنوز راه درازی تا ریشهکن کردن خائنین در آلمان وجود دارد!
از آن بهبعد با توجه به حمایت همهجانبه مردم فعالیت تمام احزاب ممنوع اعلام شد و حزب نازی قدرت مطلقه را به خود اختصاص داد. پیشوا معتقد بود که جریانات حزبی و نفوذ یهودیان و بیگانگان در کشور، هیچ هدفی جز تضعیف و نابودی ملت آلمان دنبال نمیکنند. شاخه جوانان حزب نازی کمپین جاسوسی عظیمی را در بین خانوادهها براه انداخت تا ریشههای خیانت به پیشوا را از بیخ برکَند. حزب نازی در تمام مظاهر زندگی آلمانها و سپس جهان وارد شد که مصداقهای بیشمار و نتایج گسترده آن سیاستها به همت یهودیان پایهگذار هالیوود به تفصیل و تشریح دیده شده و نیازی به بازگویی ندارد!
شایان یادآوری است؛ مراد از بازگو کردن مثالهایی از استقرار فاشیسم، دیکتاتوری و نازیسم به این معنا نیست که پوپولیسم معادل این مشیهای سیاسی یا ایدئولوژیهای مستقل است. بلکه، همانطور که بیشتر خواهیم خواند، پوپولیسم یکی از ابزارهایی است که مورد استفاده این نهضتهای مبتنی بر عقیده(یا ایدئولوژیپایه)، قرار میگیرد.