اجرای خوب یا مجری خوب؟ مساله این است!
سبک مجریگری و اجرا بویژه با استفاده از سیستمهای دیجیتال در تلویزیون ، نسبت به سابق دچار تغییر و تحول شده است.
مجری به عنوان کسی که سلام و علیکی با بینندگان میکند، شعری میخواند، گپی میزند و بخش بعدی برنامه را معرفی میکند، متعلق به دورانی است که هنوز سیستمها و بخش فنی تلویزیون، دیجیتال نبود و لازم بود کسی بیاید و سر مردم را گرم کند تا بخش بعدی برنامه آماده شود.
شاید این تعریف از کارکرد مجری در برنامههای تلویزیونی کمی اغراق آمیز باشد اما حالا علاوه بر رشد فناوری تلویزیون، مخاطبان این رسانه هم خیلی تغییر کرده اند و نیازهای جدیدتری دارند که باید به آنها توجه شود و البته به چیزهایی هم دیگر نیاز ندارند که باید به آنها هم توجه شود.
مخاطب گریزپای عصر تکنولوژی در دنیایی که سرعت در ارائه اطلاعات و برقراری ارتباط برای او حرف اول را میزند چه نیازی دارد به نشستن پای حرف یک مجری که همه حضورش در دست و پا زدن برای جذاب بودن و دیدهشدن خلاصه میشود؟
به نظر میرسد دیگر دوره اجرا در تلویزیون به سر رسیده و این رسانه هیچ احتیاجی به مجری نداشته باشد، مگر در مواردی خاص، آن هم در انواع برنامههایی که مجری- کارشناس یا مجری- بازیگر در آنها حضور داشته باشد.
مجری- بازیگرها فضای شاد و مفرح را که نیاز اصلی مخاطب تلویزیون است، برایشان فراهم میکنند و میتوانند بر اساس متون دقیق نمایشی مفاهیم و پیامهای مد نظر شهر شبکهای را به بهترین و تاثیرگذارترین شکل به مخاطبان خود ارائه کنند. مجری کارشناسها هم در انواع برنامههای خبری، تحلیلی و انتقادی نقش موثر ایفا میکنند و به عنوان نمایندگان مردم در رسانه، وظیفه طرح حرف ها و خواستههایشان را برعهده میگیرند.
مجری- بازیگر یا مجری- کارشناس کسی است که بتواند نقشی در پیشبرد یک برنامه و ارائه اطلاعات و پیام ایفا کند. در جامعه ای که حداقل سواد عمومی به مقطع کارشناسی میرسد، یک مجری تلویزیونی تا زمانی که نتواند به عنوان یک مجری- کارشناس خبره، عمل کند، حرفی برای گفتن نخواهد داشت و در نزد مخاطب اقبالی به دست نخواهد آورد. چه بسا که همه ارزشهای یک برنامه را نیز به دلیل حضور بی منطقش زیر سؤال ببرد و موجب فرار مخاطب از کل برنامه شود.
یک مجری- بازیگر هم کسی است که روی لبه باریک فاصله بین اجرا و بازیگری راه میرود و قرار است خودش را بازی کند و در عین حال باور پذیر باشد و میل به همذات پنداری را در مخاطب ایجاد کند. این نوع اجرا تا افتادن به ورطه بازیهایی تصنعی فاصله چندانی ندارد. نمونه چنین اجراهایی را در شبکه های سیما زیاد دیدهایم. ۲یا گاهی چند مجری کنار هم در فضای آزاد یا در استودیو مینشینند و گپ می زنند.
تنها چیزی که باعث میشود مخاطب به این برنامهها توجه کند بده بستانهای مجریان است و کافی است حتی یکی از مجریها در این بده بستانها هوشمندی لازم را از خود نشان ندهد تا همه زحمت همکارانش را در تولید آن برنامه بر باد دهد.
معمولا چنین اجراهایی با وجود اینکه به خاطر حضور چند نفر و گاه دعوت از یک مهمان کمی از حال و هوای اجراهای کسل کننده و اجراهای قدیمی جلوتر می روند اما در طراحی گفتوگوها، دکور، نور و ابزار صحنه تفاوت چندانی با آن اجراها ندارند.
معمولا اجراهای موفق زیادی را نمیشناسیم که محصول یک حرکت جمعی و تعامل فکری باشند. تلویزیون ما مجریانی دارد که به واسطه تواناییهای شخصی یا نوع برنامهای که ارائه میکنند مورد توجه مردم قرار میگیرند.
در تلویزیون ما شاید معدود مجری های موفقی را سراغ داشته باشیم اما کمتر پیش میآید شاهد اجراهایی موفق باشیم که حاصل شناخت دقیق از مقوله اجرا و انتخاب درست عوامل برنامه و همکاری منظم و خلاقانه همه دست اندرکاران تولید یک برنامه باشد.